روز یکشنبه با سه تا از بچه ها رفتیم علوم پزشکی واسه عرض تسلیت به نیلوفر. وقتی برگشتیم یه جوری بود چندبار بهش گفتم و هربار یک جواب متفاوت داد. در کل سرد بود و منم سرد شدم.
عصر یکشنبه بعد از کلاس زبان وقتی رسیدم خونه خبردار شدم رییس جمهور دوره اول دانشجوییم فوت شده. نمیدونم چرا ترسیدم و استرس شدیدی گرفتم. زمزمه هایی از تعطیلی بود که تکذیب شد. دیروز هم یخ بود و دوست نداشتنی.
دیشب دیگه کلافه شدم، موهامو بستم و قیچی کردم. حسابی کج و کوله شد ولی منم از رو نرفتم و ادامه دادم. امروز هم رفتم حمام و سشوارش کشیدم. زیاد بد نیست و خوبیش اینه که بلند میشه...
تمرکز کردم رو موردی که حتما باید تا یک ماه دیگه اتفاق بیفته.
روزی بود روزگاری بود......برچسب : نویسنده : cparisa25351 بازدید : 8